نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: کتک کاری همسرم به من و دخترم

2518
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42173
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    7
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    کتک کاری همسرم به من و دخترم

    با سلام خدمت کاربران محترم

    من بعد از آخرین تاپیکم تصمیم گرفتم مدتی برای خودم و دخترم زندگی کنم و با همسرم فقط یه هم خونه باشم البته قیافه هم نمی گرفتم فقط دیگه باهاش شوخی نمی کردم . باهاش زیادی گرم نمی گرفتم در مقابل بهونه گیری هاش فقط سکوت می کردم و خلاصه اینجور من و دخترم یکم آرامش داشتیم . ولی این رویه برای همسر من که شکاک هم هست جواب کامل رو نداد مثل دیروز که ما همیشه سر رفتن من خونه مامان بابام ( در هفته یک بار میرم ) مشکل داریم یه روز میگه من پول مفت ندارم ماشین بنزین بزنم بدم به تو . یه روز میگه اونا بیان دنبالت ببرن . یه روز میگه با آژانس برو پولش رو بابات بده و ... دیروز مثل همیشه بهش گفتم ما بریم خونه مامانم در جا گفت من ماشین نمیدم گفتم اشکالی نداره با اتوبوس میریم بعد از هزار تا شرط گذاری بالاخره راهی خونه بابام شدیم که بابام زنگ زد که از نصف مسیر خودش میاد دنبالمون تا اونجا شوهرم هزار بار زنگ زد که راس ساعت پنج خونه ای . چند باری هم زنگ زده بود نشنیده بودم بعدش که جواب دادم گفت تا الان شما باید خونه مامانت بودی ولگرد و ... منم گفتم می خوای گوشی رو بدم با بابام صحبت کن پشت گوشی به بابام هم فحش داد و ... بعد گفت گوشی رو بده به دخترم و از اون سوال پیچ کرد اونم هل شد گفت دم در خونه مامان بزرگیم شوهرم گفت داری دروغ هم میگی اومدی یه سیلی اساسی داری بچه تا عصر نگران بود بالاخره رسیدیم شوهرم هم همش تا اونجا پیام میداد و تهدیدم میکرد . عصر که برگشتیم کارش رو عملی کرد و اول یه سیلی گوش دخترم خوابوند بعدش اومد سمت من که شما یک ساعت بود کجا بودید ببخشید گفت ( با کدوم پسر لاس میزدی) منم با آرامش گفتم ما با اتوبوس رفتیم بالاخره زمانبره در ضمن من بهت گفتم گوشی رو بدم با بابام صحبت کن خودت نخواستی . اصلا حرفم رو نمیشنید فقط داد میزد که چند تا سیلی زد بهم منم خواستم دستش رو بگیرم از شانس بد من ناخنم خورد به گردنش یکم خراش برداشت گفت عالی شد الان آبروت رو میبرم اومد فیلم گردنش رو برداشت و گفت خانمم اینکار رو کرده خواستم ثابت کنم چه هرزه ای هست و ... و فرستاد به کل فامیلشون منم داشتم بلند بلند با دخترم گریه می کردیم رفت یه بطری نفت آورد و به کل خونه ریخت فرش ها مبل ها و ... که می خواد خونه رو آتیش بزنه که من و دخترم فرار کردیم خونه همسایه بالا خونه کل آینه و شیشه و کامپیوتر رو شکسته بود همسایه ها از بوی نفت خیلی ترسیده بودن می خواستن زنگ بزنن پلیس که صابخونه اومد و نزاشت مامانم اینا اومدن همسایه ها و مامانم اینا اصرار داشتن که من وسایلام رو جمع کنم و برم خونه پدرم دوباره ترس طلاق همه وجودمو گرفته بود می خواستیم بریم که شوهرم اومد راه پله و گفت اگه پات رو از این خونه بیرون گذاشتی مثل دفعات قبل نمی تونی برگردی نمی بخشمت میشی یه زن بیوه که جامعه به دید بد بهت نگاه میکنن . بچه رو هم به تو نمیدم و فراریش میدم خارج تا هرگز نتونی ببینی و این شد که من از ترس بچم برگشتم خونه . واقعا دیگه درمونده شدم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : کتک کاری همسرم به من و دخترم

    سلام به شما دوست عزیز
    قابل درک می باشد که این شرایط برای شما و دخترتان می تواند با فشار روحی زیادی همراه باشد اما دقت کنید که فرنزد شما تنها یک کودک می باشد و آسیب های اینگونه رفتارها و مشاهده این مسیر رفترای همسرتان و بحث و درگیری های شما کمتر از طلاق برای او نمی باشد .
    طلاق می تواند برای شما با مشکلات زیادی همراه باشد اما اگر حمایت خانواده و اعتماد به نفس لازم را داشته باشید می توانید زندگی خودتان را بازسازی کنید و در کنار این موراد در مورد دخترتان نیز شما می توانید از همسرتان به دلیل نداشتن کنترل روحی شکایت کنید و در این مسیر دادگاه براساس شواهد و مدارک و گذراندن تست های روانشناسی و صحبت با خود دخترتان تصمیم گیری خواهد کرد .
    با توجه به توضیحات شما در مورد همسرتان ایشان کنترل روانی ندارند و این سبک رفتاری ایشان می تواند آسیب های زیادی را به همراه داشته باشد پس بهتر است دقت کنید که با حرف نزدن و یا نادیده گرفتن و... این مشکلات برطرف نمی شود و با توجه به شناختی که شما از رفتارهای همسرتان دارید تصمیم گیری نهایی با خود شما می باشد و در این مسیر همسر شما و شرایط روحی خودتان و دخترتان نیاز به طی کردن روند درمانی دارد .
    بهتر است در این مسیر به صورت حضوری یا تلفنی مشاوره حمایتی دریافت کنید تا بتوانیم به شما کمک کنیم تا تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
    با توجه به علایمی که از همسرتان بیان می کنید احتمال اختلال شخصیت پارانوئید برای ایشان وجود دارد که در حالت های شدید فرد نسبت به مشکلات خود بینش ندارد و شک و سوء ظن زیادی را نسبت به همسر و یا شریک عاطفی خود تجربه می کند.

    درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-88422495

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42173
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    7
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کتک کاری همسرم به من و دخترم

    نقل قول نوشته اصلی توسط dehghan نمایش پست ها
    سلام به شما دوست عزیز
    قابل درک می باشد که این شرایط برای شما و دخترتان می تواند با فشار روحی زیادی همراه باشد اما دقت کنید که فرنزد شما تنها یک کودک می باشد و آسیب های اینگونه رفتارها و مشاهده این مسیر رفترای همسرتان و بحث و درگیری های شما کمتر از طلاق برای او نمی باشد .
    طلاق می تواند برای شما با مشکلات زیادی همراه باشد اما اگر حمایت خانواده و اعتماد به نفس لازم را داشته باشید می توانید زندگی خودتان را بازسازی کنید و در کنار این موراد در مورد دخترتان نیز شما می توانید از همسرتان به دلیل نداشتن کنترل روحی شکایت کنید و در این مسیر دادگاه براساس شواهد و مدارک و گذراندن تست های روانشناسی و صحبت با خود دخترتان تصمیم گیری خواهد کرد .
    با توجه به توضیحات شما در مورد همسرتان ایشان کنترل روانی ندارند و این سبک رفتاری ایشان می تواند آسیب های زیادی را به همراه داشته باشد پس بهتر است دقت کنید که با حرف نزدن و یا نادیده گرفتن و... این مشکلات برطرف نمی شود و با توجه به شناختی که شما از رفتارهای همسرتان دارید تصمیم گیری نهایی با خود شما می باشد و در این مسیر همسر شما و شرایط روحی خودتان و دخترتان نیاز به طی کردن روند درمانی دارد .
    بهتر است در این مسیر به صورت حضوری یا تلفنی مشاوره حمایتی دریافت کنید تا بتوانیم به شما کمک کنیم تا تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
    با توجه به علایمی که از همسرتان بیان می کنید احتمال اختلال شخصیت پارانوئید برای ایشان وجود دارد که در حالت های شدید فرد نسبت به مشکلات خود بینش ندارد و شک و سوء ظن زیادی را نسبت به همسر و یا شریک عاطفی خود تجربه می کند.

    درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-88422495
    ممنون از راهنماییتون

    مشکل من دقیقا عدم اعتماد به نفسم هست تا همسرم حرف طلاق رو میگه انگار دنیا روی سرم خراب میشه ترس از تنهایی ترس از آینده و خیلی سوال ها میاد توی سرم و تپش قلب میگیرم در حالیکه اکثر مشاورها میگن بودن در کنار همچین کسی خطرناکه .
    نمیدونم اسم بیماریش چیه مثلا بعضی وقتها اونقدر از من تعریف میکنه و میگه من با زیباترین و کد بانو ترین خانم دنیا ازدواج کردم چند لحظه نمیگذره میگه سر من کلاه رفته تو دختر خیابونی بودی خودتو قالب کردی به من و ... و این روال همیشه ادامه داره منم وقتی میرم قهر خونه پدرم چند روز اول احساس میکنم بهشتم ولی بعدش انگار اون کارهای آنرمالش مثل خودکشی هاش . چاقو کشیدناش و ... رو کلا فراموش میکنم و همش خودمو سرزنش میکنم که نکنه منم مقصر بودم نکنه و ... میشه لطفا راهنماییم کنین که چطوری میتونم قوی باشم و حالم از این ضعیف بودن و وابسته بودن خودم به هم میخوره

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2020
    شماره عضویت
    44385
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کتک کاری همسرم به من و دخترم

    با سلام واقعا از خواندن این مطالب بسیار متاسفم شدم ...همسر شما از دید من انسان نیست چنین رفتاری مناسب خانواده نیست و هر چقدر هم مشکلات بین شما وجود داشته باشه بازم نباید بدین شکل رفتار شود...ماندن و زندگی کردن با چنین مردانی حماقت محضه...مهمترین بخش در زندگی مشترک احترام و اعتماد کامل به یکدیگر است که متاسفانه شما از این دو برخوردار نیستید...و صبوری و گذشت زمان هیچ چیز را تغییر نمی دهد و تنها چیزی که باید تغییر کند افکار بیمار و پریشان همسر شماست...امیدوارم با منطق برای ادامه زندگی شما به خوبی تصمیم بگیرید.

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42173
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    7
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کتک کاری همسرم به من و دخترم

    ممنون از همه شما بخاطر راهنماییتون

    همیشه تا وقتی توی تصمیم مصمم هستم شوهرم یه برخوردی میکنه که آدم احساس کنه مقصر بوده و تازه یه معذرت خواهی هم باید بکنه دیشب شوهرم اومده میگه اگه خواستی برو خونه پدرت تو یه آشغال هرزه هستی که فقط اومدی آبروی منو پیش همسایه ها ببری . دیروز زنگ زدم تلفنت رو جواب ندادی بعد به بچه یاد دادی دروغ بگه نزدیک خونه عزیزجونیم بعد با یه سیلی خیلی کوچیک که بهت زدم تو هم گردن منو خراش کردی بعد جیغ زدی و بلند بلند تو و دخترت گریه کردین و داد و بیداد کردین تا همسایه ها با خبر بشه بعدش که من از جیغ ها و گریه های تو عصبانی شدم نفت آوردم ریختم زمین که می خوام آتیش بزنم فرار کردی و همسایه بالا رو خبردار کردی که بیشتر آبروی منو ببری منم بیشتر از این کارت عصبانی شدم و کنسول آینه رو شکستم از اونجا زنگ زدید صابخونه بیاد که همکارم هم هست تا بیشتر آبروم بره و تو هم اومدی به صابخونه بدیم رو گفتی و رسوام کردی ( به صابخونه می گفت هیچ کاری از دستش برنمیاد نه آشپزی نه خیاطی کلا بی حجابه و ... ) صابخونه هم گفت ولی من هر وقت توی پارکینگ خانمت رو دیدم خیلی نجیب و مظلومه حتی از دختر و عروس خودمم سر تره . بعدش شروع کرد از مادرم بد گفتن که مادرش بد حجابه اینم از اون یاد میگیرهو از خانوادم بد گفت . گفت خانمم غذا درست نمیکنه اگرم درست کنه باید هزار بار ازش تشکر کنم واقعا شوکه شده بودم چون دست پخت و خانه داری من حداقل در زمینه آشپزی زبانزده اینو همیشه خودش هم وقتی حالش خوبه میگه ولی دیروز پیش صابخونه می خواست از هر لحاظ مقصرم کنه منم سکوت کردم فقط تنها چیزی که به صابخونه گفتم این بود که حاج آقا همسر منم ا گه یه کیلو گوشت بخره مدام بالا سرم وایمسته و میگه مدیریت کن باید تا فلان تاریخ استفاده کنی اگه تموم بشه نمی خرم بسته های گوشت رو کوچک کن و ... این در حالیکه خودتون در جریان هستین که شوهرم وضع مالیش چقدر خوبه ( این حرفم آتیشش زد و از دیدوز میگه تو پیش صابخونه آبروی منو بردی الان پیش همکارها پخش خواهد شد تو کثافتی من تو رو نمی خوام و ... ) دیدم داره به صابخونه همش بدیه منو میگه و دروغ سر هم میکنه دیگه واقعا لبریز شدم واقعیت رو گفتم ولی کاش نمی گفتم بنظرتون بد کردم؟

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : کتک کاری همسرم به من و دخترم

    ببین عزیزم قابل درک هست که تصمیم گیری برای طلاق برای شما سخت می باشد اما دقت کنید که نیاز است که شما با بینش نسبت به آسیب هایی که این زندگی مشترک برای شما و فرزندتان دارد پیش بروید و متاسفانه گاه دیدگاه منفی که در مورد طلاق در فرهنگ های ما وجود دارد باعث می شود که فرد این آسیب ها را بپذیرد اما در مسیر جدایی اقدام نکند البته ما شما را تشویق به جدایی نمی کنیم و تصمیم گیری در مورد این موضوع به دیدگاه خودتان و توقعاتی که از زندگی مشترک دارید و در زمان فعلی آن توقعات براورده می شود یا نه و یا اینکه فکر می کنید چند مدت دیگر می توانید این مسیر را ادامه بدهید و ایا این مسیر برای شما و فرزندتان سازندگی دارد ؟
    بهتر است همانطور که بیان کردم در اول برای بهبود شرایط روحی خودت اقدام کنی چون تا زمانی که با این افکار و احساسات درگیر هستی حتی ممکن است حرف ها و شک و سوء ظن همسرتان را به سمت خودتان تعبیر کنید و خودتان را بابت رفتارهایتان سرزنش کنید و...
    با بهبود شرایط روحی و بررسی اسیب های این زندگی و طلاق می توانید به کمک روانشناس تصمیم گیری کنید.
    در مورد مشکلات همسرتان اگر ایشان حاضر به طی کردن جلسات درمانی می شوند خب این موضوع می توانست به بهبود زندگیتان کمک کند اما عموما اینگونه مشکلات شخصیتی بینش نسبت به مشکلات و اشتباه بودن مسیرشان کم می شود و همین موضوع باعث می شود که هر رفتار و صحبت و حتی توضیح دادن شما را تایید دیدگاهای خودشان بدانند .
    در مرود مشکلات شخصیتی همسرتان بدون مصاحبه و انجام یک سری تست نمی توانیم نظر دقیقی بیان کنیم اما امکان اختلال شخصیت پارانوئید برای ایشان وجود دارد البته موارد دیگری نیز می باشد که اختلالت دیگر را نمایش می دهد اما بارز ترین مواردی که شما بیان کردید در این متن ها نشان دهنده این اختلال می باشد اما این تشخیص گذاری تنها یک حدس می باشد در اختلال شخصیت پارانوئید فرد با ظن و شک رفتار و اعمال دیگران را تفسیر می‌کند، او رفتار اطرافیان را تهدیدآمیز، تحقیرآمیز و آسیب‌زننده برداشت می‌کند.
    افراد مبتلا به این اختلال شخصیت نمی‌توانند اعتراف کنند و یا بپذیرند که چه احساسات منفی به دیگران دارند، ترس از سوء استفاده و خیانت در آنها بسیار قوی است و حتی اگر مورد اعتماد بودن اطرافیان ثابت شود که بازهم اعتمادی به آنها ندارند.
    این اختلال شخصیت می تواند با علایم زیر خود را نشان بدهد :
    تصور می‌کنند اطرافیان قد سوء‌استفاده و یا فریب او را دارند. و نسبت به تعهد یا وفاداری دیگران مشکوک هستند.
    از مسائل شخصی زندگی خود به دیگران چیزی نمی‌گویند، می‌ترسند دیگران علیه خودشان از این اطلاعات استفاده کنند.
    به کسی اعتماد نمی‌کنند.
    اطرافیانشان را نمی‌بخشند و انتقاد ناپذیر و بسیار حساس هستند.
    با خشم و عصبانت واکنش نشان می‌دهند.
    هر چیزی را خیلی سریع تلافی می‌‎کنند و عموما کینه ای هستند.
    تصور می‌کنند دیگران قصد حمله به شخصیت آنها را دارند و می خواهند به او آسیب وارد کنند .
    بدون اینکه دلایل واقعی وجود داشته باشد به همسر خود شک کرده و به او خیانت‌کار می‌گویند و حتی توضیحات فردر ا نیز می توانند دلیل بر تایید دیدگاه و شک خودشان بدانند.
    نگاه‌های تصادفی دیگران را بد تعبیر می‌کنند و برداشت هایشان عموما منفی می باشد
    روابط آنها با دیگران سرد است و فاصله خود را با دیگران حفظ می‌کنند.
    احتمال دارد شخصیتی کنترل کننده و حسود داشته باشند و این موضوع برای شریک عاطفیشان با مشکلات زیادی همراه می باشد
    همیشه حق با آنهاست و خود را مسئول هیچ مشکلی نمی‌دانند و مداوم دیگران را سرزنش می کنند تا خود را تبرئه کنند.
    نمی‌توانند آرام باشند و خشم و عصبانیت زیادی دارند.

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2019
    شماره عضویت
    40068
    نوشته ها
    189
    تشکـر
    14
    تشکر شده 58 بار در 50 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : کتک کاری همسرم به من و دخترم

    سلام
    امیدوارم حالتان خوب باشد.
    اطلاعاتی که در این متن داده اید به اندازه ای نیست که بتوان درباره آن اظهار نظر دقیقی کرد. یکی دو نکته توجه مرا جلب کرد. یکی آنکه، چطور شما با ایشان فقط همخانه اید و هیچ رابطه ای ندارید، در حالی که هنوز زن و شوهرید. دوم آنکه، آیا مشاوره حرفه ای گرفته اید؟ این رفتارهای ایشان اگر به این شدت باشد که شما گفته اید، نشانه اختلال هست، اما به خودی خود آغاز نمی شود. نقش شما در ایجاد یا بروز این اختلال چقدر بوده است؟
    به نظر من، قبل از هر تصمیمی باید مشاوره حرفه ای بگیرید و تصمیم قطعی خودتان را برای ماندن یا رفتن مشخص کنید. هیچ کس چه مرد چه زن حق ندارد کس دیگری را برای چیزی غیر از خود او، حتی بچه مشترک، در زندگی نگاه دارد و او را با بی اعتنایی آزار دهد. مخصوصاً شاید آن مرد با کس دیگری خوشبخت شود و هرگز تا این اندازه برانگیخته نشود.
    موفق باشید

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42173
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    7
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کتک کاری همسرم به من و دخترم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ماجراجو نمایش پست ها
    سلام
    امیدوارم حالتان خوب باشد.
    اطلاعاتی که در این متن داده اید به اندازه ای نیست که بتوان درباره آن اظهار نظر دقیقی کرد. یکی دو نکته توجه مرا جلب کرد. یکی آنکه، چطور شما با ایشان فقط همخانه اید و هیچ رابطه ای ندارید، در حالی که هنوز زن و شوهرید. دوم آنکه، آیا مشاوره حرفه ای گرفته اید؟ این رفتارهای ایشان اگر به این شدت باشد که شما گفته اید، نشانه اختلال هست، اما به خودی خود آغاز نمی شود. نقش شما در ایجاد یا بروز این اختلال چقدر بوده است؟
    به نظر من، قبل از هر تصمیمی باید مشاوره حرفه ای بگیرید و تصمیم قطعی خودتان را برای ماندن یا رفتن مشخص کنید. هیچ کس چه مرد چه زن حق ندارد کس دیگری را برای چیزی غیر از خود او، حتی بچه مشترک، در زندگی نگاه دارد و او را با بی اعتنایی آزار دهد. مخصوصاً شاید آن مرد با کس دیگری خوشبخت شود و هرگز تا این اندازه برانگیخته نشود.
    موفق باشید
    ممنون از فرصتی که برام قرار دادین

    منظور من از هم خونه بودن اینه که دیگه باهاش اونقدر ها که قبلا صمیمی بودم و بگو و بخند و شوخی داشتم تکرار نمی کنم و سنگین باهاش رفتار می کردم تا مثل قبل آویزونش نشم . ما هیچ وقت با هم مشاوره نرفتیم چون همسرم قبولشون نداره من خودم به تنهایی با مشاور ها حرف زدم .
    در اینکه همسرم به اون شدت عصبانی میشه و کارهای نامعقول انجام میده خود به خودی نیست و با هم مشاجره هایی می کنیم و بعد دست به این کارهای خطرناک میزنه . من که میگم مثل هم خونه باهاش رفتار می کنم اینه که مثلا همسر من سر هر موضوع کوچیک بحث داره قبلا من مدام بهش توضیح میدادم که نه اینطوری نیست نه اصلا و ... ولی الان فقط سکوت می کنم مثلا همسرم میگه تو صبح ها چون خودت هم چایی می خوری خوب دم می کنی ولی عصر و شب عمدا بد دم میکنی چون فقط من می خورم دیگه از خودم دفاع نمی کردم و توضیح نمیدادم و سکوت می کردم یا مثلا می گفت سر میز صبحونه فکر نکردی من متوجه شدم که جای خوب نون رو خودت برداشتی تا جای بدش به من برسه . یا جوراب هاش رو ازم می خواست من خیلی عادی بهش میدم می گفت چرا با چندش و با نوک انگشتات برداشتی جورابهای من از دهن تو تمیز تره و ... قبلا خیلی توضیح میدادم ولی الان دیگه نه . ولی در مورد دست بزن این سکوت رو نمی تونم اجرا کنم مثلا دفعه آخر که همسرم ازم پرسید کجا بودی چرا دیر رسیدی خونه پدرت ؟ من همش با آرامش توضیح میدادم که خوب با اتوبوس زمانبره و ... ولی تا یه سیلی زد دیگه نتونستم آرامشم رو حفظ کنم داد و بیداد می کردم و گریه طوریکه همسایه ها صدام رو شنیدن و از شانس بد من خواستم که از خودم دفاع کنم دستم رو بردن بالا که سیلی نزنه ناخنام خورد به گلوش و خراش برداشت و این دقیقا شد نقطه ضعف برای شوهرم . الان همش تهدیدم میکنه که این رو بی جواب نمیزارم تلافی می کنم و ... و بعدش کنسول رو شکست و نفت پاشید واقعا مغزم هنگ کرده نمیدونم چیکار باید بکنم یا سهم من از اتفاقات چقدره و ...

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42173
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    7
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کتک کاری همسرم به من و دخترم

    کاربران عزیز به نظرتون بعد از این مشاجره ها و کتک کاری ها عذاب وجدان من طبیعیه یا من خودم بیمارم و باید درمان بشم؟ یعنی مثلا من کل ماجرا رو فراموش میکنم و همش به این فکر میکنم که چرا با صدای بلند گریه کردم تا همسایه ها بشنون ؟ یا چرا منم گردنش رو خراش کردم و اونقدر اینا رو توی مغزم تکرار میکنم تا اینکه نود درصد خودم رو مقصر میکنم و یادم میره که شروع کننده شوهرم بود یا من بی گناه سیلی خوردم و بعدش از خودم دفاع کردم . به نظرتون من بیمارم که همیشه بعد دعوامون اینجوری فکر میکنم و عذاب وجدان می گیرم یا این حس ها طبیعیه؟

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38058
    نوشته ها
    321
    تشکـر
    382
    تشکر شده 245 بار در 157 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : کتک کاری همسرم به من و دخترم

    نقل قول نوشته اصلی توسط fact نمایش پست ها
    با سلام خدمت کاربران محترم

    من بعد از آخرین تاپیکم تصمیم گرفتم مدتی برای خودم و دخترم زندگی کنم و با همسرم فقط یه هم خونه باشم البته قیافه هم نمی گرفتم فقط دیگه باهاش شوخی نمی کردم . باهاش زیادی گرم نمی گرفتم در مقابل بهونه گیری هاش فقط سکوت می کردم و خلاصه اینجور من و دخترم یکم آرامش داشتیم . ولی این رویه برای همسر من که شکاک هم هست جواب کامل رو نداد مثل دیروز که ما همیشه سر رفتن من خونه مامان بابام ( در هفته یک بار میرم ) مشکل داریم یه روز میگه من پول مفت ندارم ماشین بنزین بزنم بدم به تو . یه روز میگه اونا بیان دنبالت ببرن . یه روز میگه با آژانس برو پولش رو بابات بده و ... دیروز مثل همیشه بهش گفتم ما بریم خونه مامانم در جا گفت من ماشین نمیدم گفتم اشکالی نداره با اتوبوس میریم بعد از هزار تا شرط گذاری بالاخره راهی خونه بابام شدیم که بابام زنگ زد که از نصف مسیر خودش میاد دنبالمون تا اونجا شوهرم هزار بار زنگ زد که راس ساعت پنج خونه ای . چند باری هم زنگ زده بود نشنیده بودم بعدش که جواب دادم گفت تا الان شما باید خونه مامانت بودی ولگرد و ... منم گفتم می خوای گوشی رو بدم با بابام صحبت کن پشت گوشی به بابام هم فحش داد و ... بعد گفت گوشی رو بده به دخترم و از اون سوال پیچ کرد اونم هل شد گفت دم در خونه مامان بزرگیم شوهرم گفت داری دروغ هم میگی اومدی یه سیلی اساسی داری بچه تا عصر نگران بود بالاخره رسیدیم شوهرم هم همش تا اونجا پیام میداد و تهدیدم میکرد . عصر که برگشتیم کارش رو عملی کرد و اول یه سیلی گوش دخترم خوابوند بعدش اومد سمت من که شما یک ساعت بود کجا بودید ببخشید گفت ( با کدوم پسر لاس میزدی) منم با آرامش گفتم ما با اتوبوس رفتیم بالاخره زمانبره در ضمن من بهت گفتم گوشی رو بدم با بابام صحبت کن خودت نخواستی . اصلا حرفم رو نمیشنید فقط داد میزد که چند تا سیلی زد بهم منم خواستم دستش رو بگیرم از شانس بد من ناخنم خورد به گردنش یکم خراش برداشت گفت عالی شد الان آبروت رو میبرم اومد فیلم گردنش رو برداشت و گفت خانمم اینکار رو کرده خواستم ثابت کنم چه هرزه ای هست و ... و فرستاد به کل فامیلشون منم داشتم بلند بلند با دخترم گریه می کردیم رفت یه بطری نفت آورد و به کل خونه ریخت فرش ها مبل ها و ... که می خواد خونه رو آتیش بزنه که من و دخترم فرار کردیم خونه همسایه بالا خونه کل آینه و شیشه و کامپیوتر رو شکسته بود همسایه ها از بوی نفت خیلی ترسیده بودن می خواستن زنگ بزنن پلیس که صابخونه اومد و نزاشت مامانم اینا اومدن همسایه ها و مامانم اینا اصرار داشتن که من وسایلام رو جمع کنم و برم خونه پدرم دوباره ترس طلاق همه وجودمو گرفته بود می خواستیم بریم که شوهرم اومد راه پله و گفت اگه پات رو از این خونه بیرون گذاشتی مثل دفعات قبل نمی تونی برگردی نمی بخشمت میشی یه زن بیوه که جامعه به دید بد بهت نگاه میکنن . بچه رو هم به تو نمیدم و فراریش میدم خارج تا هرگز نتونی ببینی و این شد که من از ترس بچم برگشتم خونه . واقعا دیگه درمونده شدم
    سلام
    من تاپیکای قبلی شما رو نخوندم ولی همین یکی به نظرم کافیه تا متوجه بی اعتمادی و...شد
    ببینید یکی از اصول وپایه زندگی مشترک داشتن اعتماد متقابل زوجین هست که متاسفانه توی زندگی شما باوجود همسر بسیار شکاکتون این مورد حذفه وزندگی که اعتماد درش نباشه و...همون بهتر که طلاق بگیرید ادامه دادن با همچین فردی فقط خودسوزی وتلخ کردن زندگی واسه خودتونه ،به نظر من جدابشید ودرآرامش زندگی کنید .
    امضای ایشان
    تنها چیز غیر ممکن درجهان خود کلمه غیر ممکن است.

    منی که، نام شراب ازکتاب می شستم

    زمانه چنان کرد،که کاتب دکان میفروش شدم

  11. کاربران زیر از daryak بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38058
    نوشته ها
    321
    تشکـر
    382
    تشکر شده 245 بار در 157 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : کتک کاری همسرم به من و دخترم

    نقل قول نوشته اصلی توسط fact نمایش پست ها
    کاربران عزیز به نظرتون بعد از این مشاجره ها و کتک کاری ها عذاب وجدان من طبیعیه یا من خودم بیمارم و باید درمان بشم؟ یعنی مثلا من کل ماجرا رو فراموش میکنم و همش به این فکر میکنم که چرا با صدای بلند گریه کردم تا همسایه ها بشنون ؟ یا چرا منم گردنش رو خراش کردم و اونقدر اینا رو توی مغزم تکرار میکنم تا اینکه نود درصد خودم رو مقصر میکنم و یادم میره که شروع کننده شوهرم بود یا من بی گناه سیلی خوردم و بعدش از خودم دفاع کردم . به نظرتون من بیمارم که همیشه بعد دعوامون اینجوری فکر میکنم و عذاب وجدان می گیرم یا این حس ها طبیعیه؟
    به نظرم طبیعی نیست این حجم از عذاب وجدان که شما میگید ،چون مقصر نبودید توی هیچ کدام از اتفاقات افتاده واینکه به نظر میرسه هرچه بیشتر این زندگی رو ادامه بدید بیشتر بشه ،اینها یا از تلقینات همسرتون وتلقینات ذهنی خودتون هست که افکار وسواس گونه دارید یا اینکه یه اختلاله بهتره با یه مشاور در این زمینه هم مشورت کنید
    امضای ایشان
    تنها چیز غیر ممکن درجهان خود کلمه غیر ممکن است.

    منی که، نام شراب ازکتاب می شستم

    زمانه چنان کرد،که کاتب دکان میفروش شدم

  13. کاربران زیر از daryak بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد